Monday, January 20, 2014

مرحلۀ نوینی در جنبش ملی- دمکراتیک ملت تورکمن!



مرحلۀ نوینی در جنبش ملی- دمکراتیک ملت تورکمن!


  با رشد سریع جهانی شدن و کوچک و کوچکتر شدن دهکدۀ جهانی سیر رویدادها و حوادث سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز با شتابی پر افزون بدیگر نزدیک شده همانند حلقه های یک زنجیر عمل می کنند. بدون شک بحران اقتصادی جهانی، سقوط ارزش دلار، ورشکستگی بانکها و حتی برخی کشورها با صرف هزینه های هنگفت و نجومی نظامی آمریکا و متحدانش در نبرد علیه تروریسم جهانی ارتباط دارد، تمامی جنگ و گریزها و کشت و کشتارهای خاورمیانه و آسیا-آفریقا بی ارتباط با یکدیگر نیستند و صدالبته این پروسسه و جریان به چگونگی رشد جنبش های انقلابی ملل تحت ستم نیز تأثیر خود را می گذارد بگونه ای که بعنوان مثال طبق پیش بینی دیپلوماتها و تحلیلگران سیاسی- که این روزها در رادیو تلویزیون های بین المللی دائما تکرار میشود- با تجزیۀ عراق، سه کشور جدید در منطقه ظاهر خواهد شد. که تشکیل آنها در همجواری با ایران به زلزله های سیاسی بیشتری در این کشور منجر خواهد شد، همانگونه که با سقوط شوروی و پدید آمدن جمهوری های مستقل تورکمنستان و آذربایجان باعث افتادن لرزه بر اندام ج. اسلامی شد، بگونه ای که تهران برای ترساندن انقلابیون مناطق ملی مشت آهنین و امنیتی خویش را بر فراز آنها قوی تر ساخت. بهمین سبب میتوان اذعان نمود که جنبش ملی- دمکراتیک ملت تورکمن نیز وارد فاز نوینی از مبارزۀ خود گشته که گذار از این مرحلۀ پرتنش با پرتگاههای عمیق، درایت سیاسی خاصی می طلبد که ذیل بدان خواهیم پرداخت.

-        تورکمنصحرا در چنبرۀ سیاسی رژیم جان می کند!

با گذشت سی و چهار سال از انقلاب اسلامی خیلی از معیارهای سیاسی، اجتماعی و نرم های زندگی تغییر یافته است حتی نوزادان تازه بدنیا آمده در آن سال اینک برای خود بقول معروف آدمی شده، تشکیل خانواده داده و دارای فرزند یا فرزندانی شده اند. مسلما با تعلیمات و تبلیغاتی که ج. اسلامی برای شستشوی مغزی براه انداخته و فرد آنرا در لحظۀ لحظۀ زندگی روزمرۀ خویش با گوشت و استخوان آنرا لمس می کند، به انسانی خودباخته، جدا و بیگانه با فرهنگ  خویش مبدل گشته و با آن فرهنگ و اندیشه زندگی می کند و شوربختانه این فرهنگ مانگقورتی را به خانوادۀ اش نیز منتقل می کند. انسان خودباخته و طماع دست فرمانده اش را به سختی می چسبد و به مجیز گوی و غلام حلقه بگوش فرماندار مبدل میشود. امروزه با مطالعۀ نوشته های جوانان تورکمن در فیس بوک و یا وبلاگ هایشان متوجه می شویم که چقدر آنها از فرهنگ ملی خود بدور انداخته شده که همانقدر به فرهنگ فرمانده نزدیک شده اند، حتی برخی پا را فراتر نهاده به تهمت و فحاشی علیه انقلابیون تورکمن اوائل انقلاب و تشکیلات انقلابی آن یعنی ستاد و کانون می پردازند که بدون تردید می توان ادعا نمود که جریان مانگقورتیسم و تبلیغات زهرآگین مذهبی- شوونیستی رژیم میوه های تلخ خود را بتدریج می دهد.
اگر تا دیروز تکلم بزبان مادری از کودکستان تا دبستان و دبیرستان برای نوباوگان تورکمن قدغن بود، امروزه توسط آخوندهای خودباختۀ تورکمن و بکمک وعظ های شداد و غلیظ آنها در مساجد و منابر، با پول های ارسالی "مرکز اسلامی شمال کشور" مستقر در گرگان که وظیفه اش چیزی جز شیعه سازی در منطقه و کشاندن هرچه بیشتر تورکمنهای سنی مذهب به شیعه، با ایجاد کار توسط سپاه و بسیج و دیگر نهادهای رژیم برای جلب جوانان تورکمن و صدها حقه و حیلۀ دیگر سراسر تورکمنصحرا در التهاب و تشنج بسر می برد. ناامنی بقدری ریشه دوانده که تورکمنها نمی توانند با خیال راحت از منازل خارج شده بسر کار و زندگی شان بروند، زیور آلات زنان را روز روشن و با تهدید چاقو می گیرند، راننده های تاکسی و مسافرکشان تورکمن از بیم دزدان و راهزنان شب ها دست از کار می کشند... در تورکمنصحرا حالا یک پاسدار چلغوز و یا یک گروهبان زابلی و یا یک کُرد مسلح بر مردم منطقه حکم می راند. و بالاخره کاری می کنند که تورکمن از ترس مار به اژدها پناه ببرد و بیشتر و بیشتر بدامان رژیم- با رنگ و لعاب فریبندۀ اصلاحاتچی و ... بغلطد.
  جریان شیعه سازی در منطقه بقدری گسترش یافته است که در مراسم عاشورا آخوندهای تورکمن همانند آخوندهای شیعه روضه می خوانند، حتی همانند آنها گریه هم می کنند، حالا تورکمن آش نذری امام حسین درست کرده به مسجد می آورد، از رادیو گرگان آنهم در وسط برنامۀ تورکمنی اذان به سبک شیعه پخش می کنند... وحشتناکتر آنکه زنان و مردان تورکمن با لباس ملی شان در خیابانها دست به سینه زنی می زنند- کاش لباس تورکمنی را نمی پوشیدند تا کمتر مورد لعن و نفرین دیگران قرار بگیرند.

آیا فریاد رسی نیست؟

با اشغال خونین و نظامی تورکمنصحرا، با کشتار و ترور رهبران ملی این ملت و با خاک یکسان کردن ساختمانهای "ستاد مرکزی شوراها" و "کانون فرهنگی- سیاسی"، با از بین بردن سیستم  کشت و ادارۀ شورایی مزارع در سال 1358 توسط رژیم ج. اسلامی گروه بیشماری از فعالین تورکمن مجبور به جلای وطن شدند، آن دسته از تورکمنهایی که به مهاجرت نرفتند از راههای مختلف  به آگاه سازی ادامه دادند، برخی از روشنفکران تورکمن نیز در انجمن های فرهنگی متشکل شده در راستای گسترش فرهنگ ملی و ادبیات بالندۀ ملت خویش تلاش و فعالیت کرده و می کنند.
آن دسته تورکمنهایی که بقول معروف جوگیر شده و در اوج مبارزات ملی و در اوج شأن و شهرت ستاد و کانون خود را در صف فعالین انقلابی جازده بودند، بعداز مهاجرت اجباری بتدریج ماسک از چهره برداشتند، اگر معتادش و چاقوکش اش در همان سالهای اول مهاجرت خود را بعینه نشان داد، برخی دیگر با شرگت در گروههای دسیسه چین و یا حتی نزول در حد خبرچینی برای همان فرماندهانی که تا دیروز در تورکمنصحرا آقابالاسرشان و عامرشان بودند، چهره حقیقی خود را عیان ساختند و بالاخره ضربه کاری بر پیکره جنبش در مهاجرت توسط کسانی که چراغ بدست داشتند زده شد. یعنی با اعلام استقلال کانون از فدایی- توده ای، اغتشاش و دوگانگی در صف جنبش ملی- دمکراتیک ملت تورکمن ایجاد کردند. کاری که رژیم ج. اسلامی قادر به آن نبود، خوشبختانه در این نبرد صف مرد از نامرد جدا و کانون و فعالین حقیقی آن تابه امروز با پشتگرمی به آرمان شهدای بخاک و خون غلطیدۀ ملت خود در راه رهایی آن به مبارزات انقلابی خویش ادامه می دهند.

"یئلدئردان یول یاساپ، آیا ساتاشدئم"

انسانهای اندیشمند در طول تاریخ در راه خوشبختی همنوعان خود تلاش کرده می کنند، فیلسوفان و شاعران با طرح مسائل انسانی در آثارشان به این ایده و تفکر راهی ترسیم کردند. به همین سبب مختومقلی از ستاره به ماه (مقصود) ره گشود،  عطار "هفت شهر عشق را گشت"، حافظ "فلک را سقف بشکافت" و مولانا "با چراغ دور شهر گشت"... جریان مبارزات ملت تورکمن نیز بدون شک از این نوع اندیشه های انسانی الهام می گرفت.
برخی از دوستان ما  نه تنها هفت شهر بلکه هفت کشور را گشتند، ولی نتوانستند تجربه ای در راستای استقلال سیاسی جنبش ملی خویش کسب نمایند، در عوض در ضدیت با "کانون" هرچه در توش و توان داشته و دارند بیرون می ریزند، در نهایت برای گریز از ایزوله و منزوی شدن، گروهک های کوچکی ترتیب داده دلشان را به آن خوش کردند. در حالیکه این گروهک های مجزا و جدا از هم بتدریج همانند حبابی ترکیده اثری از خود بجای نگذاشتند و یا سعی می کنند بهرنوعی شده- که آخرین آن اعلامیه سه تایی شان در تابستان گذشته که اثری و اشعه ای از آن تاکنون ساطع نشده است- زنده بمانند، که باز بقول معروف هنوز هم اندر خم یک کوچه اند.
فعالین تورکمن بر استقلال و خودرأیی کانون فرهنگی- سیاسی تورکمن پافشاری می کردند و با انتشار نشریۀ خویش- "ترکمنستان ایران- تا آخرین حد توان در آن مقطع و نیز با انتشار "طرح برنامه و اساسنامۀ کانون" که خود سند ارزشمندی در تاریخ مبارزاتی اخیر ملت تورکمن می باشد، نوک تیز حملۀ خود را هم بسوی رژیم مذهبی- شوونیستی ولایت فقیه و هم بسوی "احزاب سراسری" که در به انحراف کشانیدن جنبش ملی- دمکراتیک ملت تورکمن صد در صد دخیل بودند، نشانه می گرفتند، هر چه اوج مبارزه گسترده تر میشد بهمان اندازه نیز خودفروختگان و فرومایگان و بقولی سفلگان و ورشکستگان سیاسی تورکمن، از پشت ضربه می زدند. راه انداختن "واحد" در صف کانون بجای گرد آمدن در تشکیلات و بدنۀ اصلی این تشکل ملی، تخریب نام و آوازۀ کانون با چسباندن خود به دم آقابالاسرهایشان و دیگر رذالت ها، سعی می کردند مانعی در راه حرکت انقلابی ایجاد کنند که نتوانستند و نخواهند توانست بگونه ای که امروزه نام و آوازۀ کانون دوباره لرزه بر اندام جاش های محلی انداخته و آن فرومایگان هر روزه در وبلاگ ها و سایت های خودشان به تهمت زنی علیه کانون و فعالین آن می زنند. چرا که بقول شاعر "کانون" فلک را سقف بشکافت و طرحی نو در انداخت طرحی که دیگر برای فدایی و توده ای تره خرد نمی کند و بالاخره استاد سخن و فیلسوف گرانقدرمان مختومقلی است که از "نأمه سن" (تو کیستی؟) به "یئلدئزدان یول یاساپ آیا ساتشدئم" (از باریک رهی چون ستاره به ماه) معشوق خود می رسد) ما هم در با طی این باریک ره، سعی داریم در خدمت آرمانهای ملت مان باشیم.


فاز نوین در جنبش!

اگر تا دیروز در رژیم شاه ما را "عشایر و مرز نشینان غیور" می نامیدند، بعداز انقلاب چپی ها "خلق" مان نامیدند، حکومتیان قوم و زیرمجموعه ملت نامیدند، موسیقی مان را محلی نامیدند، فرهنگمان را بومی خواندند. درحالیکه در چند کیلومتر آنطرف مرز تورکمن در ج. تورکمنستان ما را ملت می نامند، در ایران اسلامی ما را در حد انسانهای درجه چندم قرار دادند که نه در قانون اساسی شان بما حقی دادند و نه در تقسیمات استانی شان و انتصاب مسئولانش... در عوض تا آنجایی که در توان دارند در فارسیسزه کردن منطقۀ ما شب و روز نمی شناسند.
  در سالهای اخیر ما در نوشتار و گفتار خویش بشدت با "قوم" نامیدن ملت خویش مخالفت ورزیده با شدت تمام بر "ملت" نامیده شدن تورکمن و اصرار  کردیم، ما گفتیم و نوشتیم که تورکمن "اقلیت قومی" نیست که خوشبختانه تقریبا واژه/ترمینولوژی و اصطلاح "ملت" در بین بعضی گروههای با انصاف سیاسی جا افتاده است. دیگر دوران "اقلیت های ملی" ساخته و پرداخته فدایی- توده ای بسر آمده است.
اگر تا دیروز از خودباختگان و الینه شدگان ما در مقابل "ابهت" احزاب "سراسری" سر تعظیم فرود می آوردند و بعنوان "پیشگامِ" آنها با نوشتن شعارهای تحریک آمیز بر در و دیوار شهرها و روستاها و اصرار بر برگزاری مراسمی که هیچ ربطی به تاریخ و فرهنگ ملت ما نداشت یعنی سیاهکل، سبب برافروختن آتش جنگ تحمیلی می شدند، امروزه رها شدگان از آن دام عنکبوتی به خویشتن خویش بر می گردند و با احزاب مرکزی بطور برابر حقوق به مذاکره می نشینند و این یکی از بزرگترین دستاوردهای جنبش استقلال طلبانۀ کانون در صف سیاسی ما می باشد.
اگر تا دیروز پناهندگان به پشت دیوار آهنین شوروی رابطه شان با داخل چندین دهه بطور کلی قطع شده بوده و نتوانسته بودند تجربیات سیاسی خود را با نسل جوان تورکمن در تورکمنصحرا قسمت کنند، امروزه در سایۀ اینترنت و دیگر ارتباطات الکترونیکی و دیجیتالی... هیچ دیکتاتوری نمی تواند مانع از نفوذ ایده های جدید جنبش ملی شکل گرفته در خارج از مرزها بداخل بشود. این استکه اینک بکمک سایت های اینترنتی، وبلاگ ها و فیس بوک، توییتر... با فعالین داخل ارتباط برقرار می شود و تجربیات مکسوبه به آنها نیز منتقل میشود.
حال با توجه به این امکانات اینترنتی که لرزه بر اندام دیکتاتورها می اندازد و سبب برخی انقلابات در منطقه شده و میشود، می توان در راستای رشد و گسترش جنبش ملی مان قاطعانه اقدام کرده، ایده های نوین را به داخل انتقال بدهیم و از این طریق سبب تعمیق جنبش ملی شده، در برابر هجوم فرهنگی شدید مذهبی- شوونیستی رژیم، ملت خویش و نسل جوانمان را مسلح نمائیم. ولی متأسفانه حداقل دو مسئله مانع از تعمیم و تشدید این فعالیت می گردد، یکی کمبود کادرهای انقلابی که خود به ایدۀ استقلال فکری رسیده باشد و با کسب تجربه از افکار نوین و متجدد کشورهای پیشرفته آنرا به نسل تشنه تورکمن در داخل و خارج برساند. دوم، جای بسی تأسف است که برخی از دوستان ما سوراخ دعا را گم کرده بجای نشانه گرفته دشمن اصلی، "کانون" و فعالین آنرا آماج تیرهای زهرآلود خویش قرار می دهند، نیرویی که بایستی در راستای اتحاد و همدلی صرف گردد، در خدمت تشتت و پراکندگی قرار می گیرد.
ما امیدواریم و مطمئن هستیم همانطوری که جنبش سترگ ملی ملت مان کشتی خویش را از طوفانهای سهمگین رهانیده، با فعالیتهای انقلابی خویش در این فاز و مرحله نیز بر این مشکلات فائق خواهد آمد.

آرنه گلی
20 ژانویۀ 2014