Monday, February 21, 2011

تورکمن ها و جنبش چپ

رویش و ریزش جریانات چپ در مبارزات ملت تورکمن
به جرأت می توان گفت که خوشبختانه امروزه هیچ جریان سیاسی مرکزی جنبش ملی تورکمن را رهبری نمی کند!
هر دو جریان چپ تأثیرگذار در جنبش تورکمن (توده ای – فدایی) بعد از مهاجرت به خارج از کشور
(سالها ی ۱۳۲۶ و ۱۳۶۳) از صحنه سیاسی تورکمنها حذف شدند.

مقدمه
   در نتیجه تعمیق جنبش آزادیخواهی و عدالت طلبی ملهم از انقلاب کبیر فرانسه، در اوائل قرن بیستم موج قانون خواهی در روسیه حاکمیت تزار را بلرزه در آورد. جنبش کانیستیتسیون (انقلاب مشروطه) به سرعت در قفقاز و ایران شکل گرفت. تورکهای جوان تورکیه نیز علیه سلطان خویش شوریدند . این وقایع یک سری هیجانات عمومی در منطقه خاور نزدیک و آسیای میانه را شکل بخشید. سوسیال دمکراتها پشت سر هم کنگره های خود را تشکیل می دادند و در آن نمایندگانی از کشورهای استبداد زده شرکت می کرد. اوضاع در آسیای میانه (تورکستان) نیز برعلیه تزارها عمل می کرد. موج اعتراضات عمومی برعلیه رژیم پلیسی تزارها سراسر تاشکنت، آشغابات، بخارا ... را در نوردید و باعث بیداری افغانها بر علیه استعمار بریتانیا شد. تورکمنهای ایران نیز در نتیجه رفت و آمد به خیوه و بخارا (چه تحصیل و چه تجارت) از این انقلابات باخبر گشته  منتظر فرصتی بودند تا خود را از چنگال سیطره گران محلی و مرکزی آزاد کنند. در چنین اوضاع و احوالی نطفه های انقلاب بلشویکی بسته شد . تأثیر آن نیز به سرعت در کشورهای مجاور روسیه پدیدار گردید. نخستین این جنبش ها در منطقه شمال ایران (گیلان و کومیش تپه) شروع شد و این موج آزادیخواهی با کودتای انگلیسی ۱۹۲۴ بریتانیا در ایران و روی کار آوردن قزاقی به نام رضا مهتر (نگهبان اسب) سفارت انگلستان در تهران بوقوع پیوست. جنبش جمهوریخواهی تورکمنها برهبری عثمان آخون در سال ۱۹۲۵ شکست خورد، ولی ایده آزادیخواهی از بین نرفت. گروهی از جوانان تورکمن که در تهران تحصیلات عالی خویش را ادامه می دادند با پیوستن به صف مخالفین رضاشاهی اعتراضات خویش را علیه سرکوب و ظلم استبداد نشان می دادند. تعدادی از این جوانان تورکمن دستگیر و دو تن از آنها بنام های حاجی خان اوغوزی و قوربانمحمد سیوری در شکنجه گاههای پزشک احمدی جان می بازند. آنناقلیچ بابایی دانشجوی حقوق با پیوستن به گروه موسوم به ۵۳ نفر نقش برجسته ای در روند آزادیخواهی داشت طوریکه احسان طبری به ۳ سال و بابایی به ۵ سال زندان محکوم می گردند. و همانطور که می دانیم بعد از فرار و تبعید رضاخان در شهریور ۱۳۲۰، در مهر ماه همانسال جریانی موسوم به حزب توده ایران شکل گرفت و همچنین در آستانه قیام بهمن ۵۷ تعدادی از جوانان و عموما دانشجویان تورکمن به جریانی موسوم به سازمان چریکهای فدایی ایران تمایل و گرایش پیدا کردند که در هر دو مقطع تأثیر عمیقی در جنبش ملی و مبارزاتی تورکمن ها داشتند که بحث اساس ما را تشکیل می دهد.
----------------------------
نقش حزب توده ایران در سرزمین تورکمن
   در نتیجه وقوع جنگ جهانی دوم به بهانه برچیدن نفوذ عوامل آلمان در ایران، متفقین تصمیم به اشغال ایران می گیرند و به این ترتیب شمال ایران از آنجمله سرزمین تورکمن به اشغال ارتش سرخ شوروی در می آید. در چنین جوی حزب توده نیز فعالیت خویش را در سراسر مناطق تحت اشغال ارتش سرخ شدت می بخشد. در حالیکه در آذربایجان و کردستان جمهوری های خودمختار بوجود می آید حزب و عوامل محلی اش به بهانه عمده بودن مبارزات طبقاتی و صنفی عملا به گسترش تمایلات ملی در بین تورکمنها وقعی نمی نهند. اصولا نمایندگان حزب توده در گرگان (احمد قاسمی) و گنبدقابوس (غایب بهلکه) بدون مشورت کنسول شوروی در گرگان قلیچ قولی یف و نماینده ارتش سرخ در گنبدقابوس محمد چرکزوف کاری نمی توانستند بکنند. به عنوان مثال در ماجرای قیام افسران انقلابی برهبری سرگرد اسکندانی که در تیرماه ۱۳۲۴ از مشهد براه افتاده با اشغال پادگان ماراواتپه به گنبدقابوس می رسند و امید به کمک تورکمنها داشتند، غایب بهلکه پس از تماس با مسئولین شوروی به آنها اعلام می کند که در این خطه نمی توانند کاری بکنند چرا که شوروی آنها را گروهی ماجراجو تلقی کرده بود. به این ترتیب این قیام با کشته شدن تعدادی از آنان و فرار مابقی به شوروی پایان می یابد. جالب است بدانید که در میان این افسران انقلابی افسر جوان تورکمن عبدالرحیم ندیمی نیز بود که بعدها یعنی تقریبا در سال ۱۹۷۵ در شهر ایوانف روسیه درگدشت.

  نخستین فعالیت حزب توده در گنبدقابوس با اعلام ثبت نام داوطلبین و تعیین ریاست حزب در تاریخ ۲۲/۱۰/۱۳۲۳ آغاز می شود. شعبات حزب در شهرهای بندرتورکمن (بندرشاه سابق) و آق قالا نیز تشکیل می گردد و حزب تا سال ۱۳۲۶ بطور علنی در منطقه به فعالیت خویش ادامه می دهد. یکی از اقدامات برجسته حزب در راستای مدافعه از حقوق تورکمنها پس از تظاهرات مختلفی که در شهرهای مختلف تورکمن صحرا برپا ساختند، مجبور کردن به آمدن هئیت عالی بازرسان نخست وزیر وقت (قوام السلطنه) به گنبدقابوس است که در کلوب بخشداری شهر غایب بهلکه بعنوان مسئول کمیته محلی حزب در گنبدقابوس از رنج و ظلمی که بر مردم تورکمن رفته سخن می گوید. علاوه بر آن حزب در منطقه با برپایی متینگها و تظاهرات از خواسته های عمومی و سراسری دفاع می کرد و کمتر به خواسته های ملی تکیه می شد. بعنوان مثال اغلب متینگها به دفاع از جنبش آذربایجان برگزار میشد.
بخشی از اعلامیه های صادر شده کیمته محلی حزب توده در منطقه:
"دولت از ما چه می خواهد؟" (تیر ۱۳۲۴) در این اعلامیه به تحریکات فرمانده ژاندارمری گنبد سرگرد پولادین علیه تورکمنها و فقر و کمبودهای اقتصادی و فرهنگی  نیز به تبعید پنج آموزگار تورکمن به مناطق بد و آب و هوا اعتراض می شود)
"خطاب ما به فرزندان اغفال شده ملت است" (۳۱/۱/۱۳۲۵) در این اعلامیه کمیته ایالتی گرگان و دشت به عوامل حزب طرفدار حکومت تاخته و فعالین آنها را افشا می کند.
"آذربایجان برای حفظ آزادی و دمکراسی و استقلال واقعی ایران برخاسته است"
"ادعا نامه ترکمن صحرا" (متن سخنرانی غایب بهلکه- ۱۲/۳/۱۳۲۵)
"نامه سرگشاده از مجتهد جلیل القدر ترکمن صحرا آقای ولی جان آخوند وافی به محمد آخوند جرجانی" (ضمیمه نشریه ندای گرگان)
  علاوه بر آن به همت افرادی چون عبدالرحیم مدرسی روزنامه ای دیواری با عنوان "ترکمن سسی" منتشر می شد که در آن اشعاری در هجو عوامل وابسته به حکومت چاپ و ترکمنها را به مبارزه علیه احزاب رقیب تشویق می کرد.
  کنسول شوروی در گرگان تورکمنی از ترکمنستان شوروی به نام قلیچ قولی یف بود. این شخص ضمن ارتباط با افراد برجسته محلی در گنبد و صحرای تورکمن ضمنا به شناسائی کسانی که از جهنم بلشویکها به ایران پناهنده شده و یا افرادی که علیه شوروی در منطقه فعالیت می کردند، می پرداخت. در نتیجه اقدامات گ. پ. ئو (ک. گ .ب بعدی) تعدادی از تورکمنها از آن جمله آنه مراد آخون و گوکی صوفی دستگیر و به ترکمنستان برده می شوند. پس از مدتی یکی از مخالفین پناهنده ترکمنستانی بنام ارازمحمد وفایف در کومیش تپه شکار و به تورکمنستان برده شد. تمامی این افراد در دستگاه آدمکشی استالینی نابود شدند.
  پس از کم شدن نفوذ ارتش سرخ در ایران و واقعه بهمن ۱۳۲۷ (تیراندازی به شاه در دانشگاه تهران) دستگیری و پیگرد عوامل حزب در سراسر ایران از آن جمله در تورکمن صحرا شدت می یابد. غایب بهلکه و یارانش دستگیر و به تهران برده می شوند. تعدادی از فعالین از آن جمله صافار انصاری، نورمحمد عاشورپور... به ترکمنستان شوروی پناهنده می شوند از میان تعداد زیاد دستگیر شدگانی که تحت شکنجه و عوارض ناشی از شرایط بد زندان جان باختند ما تنها اسم نورمحمد قرینجیک را می دانیم. اسناد احزاب در این مورد اطلاعاتی نمی دهد و یا هنوز آنها را افشا نکرده و معلوم نیست افشا خواهد کرد یا خیر.
  بعد از پناه بردن سران و فعالین حزب به خارج از کشور تا سقوط رژیم پهلوی (فاصله بین ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۷) حزب توده ایران در "رادیوی پیک ایران" و در نشریات خویش به اینکه مسئله ملی در چهارچوب ایران حل و فصل شود اکتفا میکرد (لااقل اسناد حزبی در این باره چیزی نمی گوید) و حزب این سیاست خویش را تا به امروز با همان آهنگ ادامه می دهد.
    در جریان وقایع گنبدقابوس در سال ۱۳۵۸ حزب هیچگونه مدافعه ای از جنبش خودمختاری طلبی تورکمنها نکرده تنها به ماجراجو بودن چریکها اکتفا کرد .حزب با حمایت از خلخالی جلاد ملت تورکمن (از هر نقطه ایران) در انتخابات مجلس، داغی دیگر بر دل داغ دیدگان  خانواده شهدای ترکمن نهاد. از آن تاریخ تاکنون یعنی در طول این سی و چند سال حرکتی جدی از طرف این حزب برای دفاع از حقوق ملی و اجتماعی تورکمنها مشاهده نشد.
----------------------
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و جنبش خودمختاری طلبی تورکمنها
   در رابطه با نحوه ارتباط نخستین هسته های فدایی با انقلابیون تورکمن مقالات متعددی نوشته شده و می شود. دانشجویان تورکمن در شهرهای مختلف در دانشگاههای محل تحصیل خویش با اعلامیه های گروههای چریکی فدایئان آشنا شده دربحبوحه انقلاب در شهرهای گنبد و بندرتورکمن با برپا ساختن نمایشگاههای عکس و کتاب همرأیی خویش را با فدایئان نشان می دهند. این گروه که به خود نام "فدایئان تورکمن" را برگزیدند با نصب عکس شهدای سازمان در پارک ملی گنبدقابوس چراغ سبزی به این گروه روشن کردند که راهشان به سرزمین تورکمن باز است.

بزرگداشت سالگرد بنیانگذاری سازمان و روز سیاهکل بهانه به دست مرتجعین داده تا جنگ اول و دوم را علیه ملت تورکمن برپا سازند. در واقع این سازمان و هواداران "فدائیانش" در منطقه که بعدا با نام "پیشگام" به فعالیت خویش در ارتباط با تبلیغ مرام سازمان در منطقه شدت بخشیدند، آنها سراسر شهر گنبد را با شعارهای تهیجی پر کردند... و نیز این سازمان بود که با سیاستهای ندانم کاری اش و اعزام کادرهایی که ذره ای از روحیات منطقه و مردم خبری نداشتند ماجراجویی خطرناکی را که آفرید که نه تنها سبب کشته شدن مردم بیگناه تورکمن بلکه باعث نابودی دستاوردهای ستاد و کانون فرهنگی و سیاسی شد. مسلم این استکه رژیم ارتجاعی به دنبال فرصتی بود تا زهرچشمی به مردم تورکمن نشان دهد و این را بهانه را متأسفانه سازمان فدایی و فدائیان تورکمن به دست نیروهای سرکوبگر دادند. در این باره مقالات متعددی نوشته و میشود.
   و اما مسئله ای که بیشتر می خواهیم در این مقاله به آن بپردازیم نقش سازمان پس از سرکوبی جنبش خودمختاری طلبی ملت تورکمن و دوره مهاجرت می باشد.
   پس از انشعاب اقلیت و اکثریت در صف چریکها و نزدیک شدن جناح اکثریت به خط حزب توده و نیز مهاجرت کادرهای کانون به تورکمنستان، این ایده تبلیغ و ترویج میشد که هرکسی که از جریان "سوسیالیسم واقعا موجود" و خط اکثریت و توده ای پیروی نکند در تورکمنستان شوروی دچار انزوا شده و از حقوق سیاسی محروم خواهد شد. از سوی دیگر با انتشار دوره دوم نشریه کانون موسوم به "ایل گویجی" (قدرت خلق) در مهاجرت، عملا این نشریه در خدمت تبلیغات خط اکثریتی قرار گرفت. کوچکترین نشانه دال بر وجود استقلال فکری در صفوف مبارزین تورکمن بشدت منع و تحریم میشد. بالاخره شد ان که نمی بایست میشد و در صف کانون نخستین انشعاب در سال ۱۳۶۷ بوجود آمد. گروهی با انتشار نشریه "ترکمنستان ایران" جدایی خودشان را از گروهی که بنابه ادعای اینان هوادار اکثریت هستند اعلام کردند. در نشریه ایل گویجی به آنان زیر عنوان "بازکنندگان دکان نو" و "عوامل بورژوازی" بشدت حمله میشد حتی کار را بجایی رساندند که در نشریه ایل گویجی به فیلسوف و شاعر ملی مان مختومقلی توهین شده اشعار وی نماد ارتجاع و عقب ماندگی قلمداد کردند. بعضی از فعالین "فدایئان تورکمن" توسط رادیوی "زحمتکشان فداییان" که از کابل برنامه پخش می شد نیز دائما در ترویج سیاست سازمان و پیوستن انقلابیون تورکمن به سازمان جیغ و داد براه می انداختند. مقالاتی که گاها توسط هواداران سازمان (فدائیان ترکمن) در لکه چسباندن به ملت خویش نوشته می شد به قدری به قول معروف آش شور بود که حتی نشریه "کار" جرات چاپ آنرا نمیکرد. بعدها یکی از این مقالات در نشریه "تازه یول" شماره هشت با عنوان "قصه زن تورکمن" بقلم سارا نامی چاپ شد که توهینی علنی به زنان تورکمن بود ونیز در این نشریه اورمان نامی با نوشتن مقاله "کانون، آن مرحوم بزرگوار" علنا دشمنی خود را با مبارزین راه کانون نشان داد.
  در پی گسستگی شدید در جناح مبارزین تورکمن (بین تورکمنستانی ها و ایل گویجی ها) گروهی دیگر از مبارزین که خودشان را از سازمان اکثریت جدا کرده بودند، تلاشی در راستای "بازسازی کانون" بعمل آوردند. این جریانات مقارن با اعلان سیاست شفافیت (گلاسنوست) گارباچوف و مهاجرت از تورکمنستان به اروپا شدت بیشتری به خود گرفت. انشعابات و دسته گرایی بجایی رسید که نمی شد تشخیص داد کدام جریان به کجا وصل است، هرکدام ساز جداگانه ای می نواخت. گروهی که تا دیروز ایل گویجی- خط اکثریت را دنبال می کرد به چاپ مجدد نشریه ایل گویجی در آلمان پرداخت و آنرا نشریه ای در خدمت "کنفرانس سراسری" اعلام کرد. طولی نکشید که اینان با گروه "فدایئان ترکمن" که به تازگی در سوئد نشریه "تازه یول" را راه انداخته بودند نزدیک شده سعی کردند که مشترکا کار کنند که البته طولی نکشید که باد هر دوشان خوابید. در این میان نشریاتی که ظاهرا حالت مستقل به خود می گرفت نظیر "ایل- گون" نیز به جبهه تشدد و پراکندگی پیوست.
   همزمان با استقلال تورکمنستان و ظهور ایده های تورک گرایی در میان تورکهای آذری (بیشتر با الهام از بیانات ایلچی بگ) جریان فکری نویی در میان مبارزین تورکمن بوجود آمد و برخی از آنها بالکل مخالفت علنی خودشان را با هر نوع جریان مرکزی ابراز کردند که این ایده بسرعت طرفداران بیشتری بخود جذب کرده و می کند. اینک تورکمنهای "کانونی" فعالیتهای سیاسی خودشان را توسط نشریات الکترونیکی ادامه می دهند.
   در این بین به غیر از یکی دونفر انگشت شمار که هنوز هم نتوانستند ناف خود را از فدایئان جدا کنند گاه و بیگاه با نوشتن مقالاتی در دفاع از خط سازمان فدایی خودی نشان می دهند که با تمسخر دیگران روبرو می شوند.
  بطور خلاصه باید گفت. هم توده ای ها و هم فدایئان اینک در صف مبارزاتی ملت تورکمن جایی ندارند چرا که آنها در امتحان خلق تورکمن رفوزه شدند.
آقمیرات گورگنلی (آ.گلی)
بیست و یکم فوریه ۲۰۱۱

5 comments:

  1. دوست عزبز و ارجمند میدانم که تلاش میکنید تا در روشنگری کسانی که ممکن است در ان دوران نزیسته واز خیلی از حوادث انزمان بیخبرند منظور نسل جدیدی که اندوران را ندیدهاند اگر در اعلام موضعی سیاسی کمی احتیاط را بخرج میدادید بهتر میشد حد اقل به عنوان کسی که در مسائل تاریخ تلاشهایی کرده و میکنید من شخصا انتظار برخوردی که شایسته یک مححق میباشد از شمادارم وخواهشم اینست که بیغرض قضاوت کنیدو

    ReplyDelete
  2. منظور از نوشتن اینبود که جنگ اول نه در سالروز تولد سازمان فدایی بلکه در فروردین ماه و دلیل ان نه مبارزه با فدائی بلکه نابودی همان هسته های کانون و ستاد و نه بخاطر چپ رویها ...بلکه بخاطر خصلت انحصار طلبی خمینی بود که نمیخواست غیر خودیها در فضای سیاسی ایران نفس بکشند متاسفانه خیلیها هنوز هم این مسئله را نگرفتند برای مثال مگر بلوچها با فدائیان بودند و در ضمن در بررسی یک مقطع تاریخی علل وقوع حوادث را نباید نادیده گرفت زیرا باعث میشود که در نتیجه گیری اشتباه کنیدومتاسفانه مهرت نداشتن در بکارگیری کامپیوتر بعث میشود که اینطور زیر نویس 2 بخش شد وگاها بخاطر کندی در نوشتن گیری

    ReplyDelete
  3. هواداران سازمان همان هوادار نامیده میشد وفعالینی هم بودند که حرفهای شبانه روز فعالیت میکردند.پیشگام بخش دانش اموزان فعال هواداران را تشکیل میداد که بعد به سازمان جوانان تغییر نام داده شد.اگر فدائیان ترکمن در منطقه فعال نبودند وتوماج ویارانش شب وروز نشناخته و فعالیت نمیکردند ایا ستادی و یا کانونی بوجود میامد ایا جریانی مانند حزب توده یا نیروهای دیگری مانند مجاهدین قادر به این عمل بودهاند متاسفانه نه تنها شما که از بنیانگذاران ان ارگانها که بیش از 30 سال خیلیها هنوز میخواهند پشت نام انها سنگر بگیرندنیز گاهی این برخوردها را میکنند وقتیکه بخواهند از نام ستاد و کانون استفاده کنند خوبست ولی اگر اشتباهی اگر رخ داده باشد میگویند این ما نبودیم چند نفر امدندو ما را به این روز دچار کردند نه دوستان این حنایتان دیگر رنگ ندارد من بعنوان یکی از بنیانگذاران کانون با این نظر مخالفم این همان دنباله راست زدن سازمان است که این دوستان با سکوت از کنار ان میگذرند وبا مخدوش کردن اوضاع میخواهند که ماها انرا فراموش کنیم حتی اگر من فراموش کنم در تاریخ مرحلهای از زندگی سیاسی خلق ترکمن برای همیشه باقی خواهد ماند بهتر خواهد بود انهایی که هنوز خون شهدای خلقم خنک نشده حمایت از امام ...را اغاز کردند من وچند رفیق انگشت شمارم مات ومبهوت از این تغییرات ناگهانی

    ReplyDelete
  4. به مردم جواب بدهندکه چه چیزی در این نظام باعث شد که انها در یک شب از یک انقلابی به یک نیروی خائن که از مرتجعترین نیروی انزمان یک نیروی ضدامگریالیست خواستند بسازند وبهتر بگویم ان نیرو میتوانست در مقطعی حتی ضد امگریالیست باشد ولی به عنوان یک نیروی چپ میتوانید رهبری این جریان اتجاعی قرون وسطی را پذیرفته و برای خشنودی ان خون اشاملودادن نیروهای دیگر را که جمهوری ولایت فقیه انان را نمگذیرفتند لو بدهند تا از این طریق در تعمیق انقلاب نقش خودشان را ایفا کنند .حزب توده اینکار را از همان فردای انقلاب شروع کرد ممکن بود قبل از ان هم شروع میکرد ولی در حوادث انقلابی فقط نیروهایی وارد عمل میشوند که معتقد به انقلاب هستند نه اینکه انتظار اصلاحات....

    ReplyDelete
  5. امروز بخاطر خیانتی که رهبری سارمان اکثریت کرد(در ا مورد حزب توده حتی ارزش اشاره کردن ندارد چرا که در میان ترکمنها نیروی مطرحی نبود زیرا که با ارمان مردم کاری نداشت و سیاستش فقط حمایت از رزیم بود)نه تنها میان ترکمنها بلکه زخمی که بر پیکر جنبش چپ وارد اورد بمراتب بیشتر از زربهای بود که از رزیم ولایت فقیه کشید.دوست عزیز دوستان فعال ترکمن را تقسیم بندی کردید ولی مشخص میکردید که این دوستان قبلا در کدام تشکلها بودند ایا انها جزو کسانی نبودند که من در بالا به ان اشاره کردم ایا انها در مورد گذشته خود تا کنون جوابگو بودهاند یا فکر میکنند با تغییر تشکیلات همه چیز تمام شده است و با انداختن توهماتی از قبیل چند نفر فدائی امدتد... میخواهند ماستمالی کنند.

    ReplyDelete