Friday, April 10, 2015

از ماست که بر ماست



(اؤز الیم، اؤز یاقام)

بررسی عوامل خارجی و داخلی سیاست تهاجمی رژیم در تورکمنیستان جنوبی


   در تورکمنی ضرب المثلی هست که میگوید: "یر غاتی بولسا اؤکۆز، اؤکۆزدن گؤره ر" معادل دقیق فارسی اش را نیافتم ولی بدین معنی است که اگر مشکلمان را نتوانیم بین خود حل کنیم، سبب آن را نزد دیگران جستجو می کنیم.
 
   در یکصد سال اخیر در نتیجه تهاجم عوامل خارجی و پارامترهای داخلی آن، ضربات جبران ناپذیری به بنیانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جنبش ملی- دمکراتیک ملت تورکمن وارد شد و این سیاست تهاجمی
امروز نیز با حدت وشدت بیشتری ادامه دارد.

نگاهی به روند جریانات مهم تاریخی
   بعداز سقوط قلعه گوک دپه و سرازیر شدن پای سالداتهای روسی به سرزمین تورکمن در ژانویه 1881 و بدنبال آن قرارداد ننگین "آخال" در نهم دسامبر همانسال سرزمین ملی ما بین دو ابرقدرت زمانه یعنی روسیه و ایران تقسیم شد. بدنبال جریانات جنبش مشروطه خواهی در روسیه و تضعیف این کشور در جنگ روس- ژاپن (1905) و قیام سراسری سوسیالیستهای روس، بالاخره در سال 1924 نظام جمهوری،در قسمت شمالی سرزمین ملی مان مستقر گشت. ولی پس از خروج نیروهای روسیه تزاری از ایران و تقویت پایگاه استعمار انگلستان در دربار قزیلباشان شیعه قاجاری، تنها و تنها مقصد شوم این روباه مکار ایجاد سیستمی متمرکز در ایران، برپائی دولتی حلقه بگوش و مطیع بود که این امر با سرکوبی شدید مقاومت جنبش تورکمنها برهبری عثمان آخون، قیام عربها برهبری شیخ خزعـل، آذریها برهبری شیخ محمد خیابانی، گیلانی ها برهبری میرزا کوچک خان، کردها برهبری اسماعیل خان سمیتقـو، خراسانی ها برهبری کلنل محمد تقی خان پسیان صورت عمل بخود گرفت و از آن تاریخ تاکنون حکام مرکزی تهران نشین دائما در سرکوبی جنبشهای اعتراضی این ملل ذره ای غفلت نکرده  و نمی کنند.

    در یکصد سال اخیر حکومتهای مرکزی ایران ضربات مهلکی به تن و جان ملت تورکمن وارد آوردند. سرکوبی قیام جمهوریخواهی سالهای 1304، سرکوبی قیام آنناگلدی سردار (آچ) در سال 1305، سرکوبی افسران انقلابی در مراوه دپه و گنبدقابوس 1326، سرکوبی و دستگیری رهبران جنبش انقلابی به بهانه تصفیه حساب با توده ای در سال 1327، زهر چشم نشان دادن به بقایای جنبش و قلمع و قمع آنها به بهانه سرکوبی مصدقی ها در سال 1334 ببعد، دستگیری وسیع مبارزان نسل جوان سالهای 1350- تقریبا 23 نفر تحت شکنجه وحشیانه ساواک قرار گرفتند،...  سرکوبی شدید و وحشیانه رژیم  ج. اسلامی به بهانه مبارزه با فدائیان در سال 1358 و ترور رهبران قیام... که حتی  امروزه نیز به هرگونه مقاومتی با سرب داغ جواب داده می شود.
    معمولا در بیان و تحلیل عوامل تخریبی بنیانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ملت مان به وجود عوامل خارجی بیشتر بها داده میشود و کمتر به نقش عوامل تأثیرپذیر داخلی آن اشاره می شود، در حالیکه این دو،  علت و معلول یکدیگرند. اگر به نقش و تأثیر عوامل خارجی تهاجم ویرانگرانه که صد البته رل اساسی دارد بیشتر بها داده از نقش عوامل مخرب داخلی غافل بمانیم، نمی توانیم مسبب بدبختی هایمان را بخوبی تشخیص داده علیه آن مبارزه نمایئم. در ادامه این مقاله با مثالهای مشخص به این مسئله بیشتر خواهیم پرداخت.
   می گویند تورکمنها در میدان نبرد و رزم مردان جنگی اند ولی در عرصه سیاست و دیپلوماسی معمولا بازنده اند. متأسفانه این را به نوعی، روند وقایع تاریخ معاصر ما به اثبات رسانیده است. نیروهای متحد و یکپارچه تورکمن مشت محکمی به مهاجمان قزیلباش شیعی قاجار در نبرد قارری غالا در سال 1850 وارد ساخت، و باز این مشت محکم و متحد تورکمنها بود که دمار از قشون سرکوبگر اعزامی به منطقه استرآباد در سالهای اواخر قاجاری و اوائل پهلوی وارد ساخت. سئوال اینجاست، چرا پس از آن همه جانفشانی و نبردهای قهرمانانه تورکمنها نتوانستند حکومت ملی خویش را مستقر سازند و یا حداقل امتیازاتی را در راستای تعیین سرنوشت داخلی خویش کسب نمایند؟ زیاد دور نرویم، در همین مبارزات اخیر در سال 1358 چرا بعداز آن همه رزم دلیرانه، رهبران قیام نتوانستند به حداقل خواستهای ملت خویش نائل شوند؟ آیا رهبران جنبش ما دیپلوماسی مناسبی نداشتند، آیا استراتژی و تاکتیک خوبی ارائه نداند، یا آنها نتوانستند دست دشمن را سر میز مذاکره بخوانند، یا آیا معامله ای بر سرمنافع ملت ما صورت گرفته است؟... چطور می شود سردار تورکمن آتاخان را از کومیش دپه- در سال 1302 به استرآباد دعوت می کنند و در همانجا سربه نیست می کنند، چطور انناگلدی قهرمان در دام تزویر نایب نیازی می افتد و با گلوله ای ناجوانمردانه وی از پای در می آید... و چطور می شود با آنکه شرایط بسیار و حساس و پیچیده ای در گنبدقابوس حاکم بود- سال 1358، شیرلی توماج و یارانش تدابیر امنیتی وسیعی را اتخاذ نکردند...
   درست است که دشمن برای نابودی مبارزات ملی از هر فرصتی استفاده کرده، دائما نقشه های شوم را طراحی و به اجرا در میآورد، این را گریزی نیست، ولی رهبران جنبش ما چگونه می توانند نقشه های آنانرا دفع و آنرا به ضد توطئه و هجوم تبدیل کنند؟ آیا هیچ راهی جز نبرد تا پای مرگ یا تسلیم وجود ندارد؟ آیا جنبش جهانی تجربیاتی از این دست را در اختیار ما قرار نمی دهد؟
   معمولا در بررسی وقایع تاریخی- سیاسی به تحلیل مشخص از شرایط مشخص می پردازند. این فکر بسیار درستی است. ما هم اکنون نمی توانیم با دیدگاه فعلی و شرایط حاضر به فلان واقعه تاریخی بنگریم و نسبت به چون چرائی آن، علل شکست و یا عدم موفقیت آن نظر دهیم. ولی این قدرت و توان را داریم که از آن واقعه تاریخی درس بگیریم و تجربیات آنرا بکار بندیم. بهمین سبب است که می گویئم اگر در مبارزه ملی، استراتژی و تاکتیک معین و مشخصی نداشته باشیم و یا بقول معروف هرچه پیش آید، خوش آید وار به پیشواز وقایع برویم مسلما به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید. مبارزه علیه دشمن سرتاسر مسلح و مجهز به سلاح کشتار و ایدئولوژی تبلیغاتی، تاکتیکهای پیچیده ای می طلبد. سر در دم شمشیر دشمن قرار دادن و شهید شدن تنها را مبارزه نیست. شرایط مباره در هر مقطعی متفاوت است. در  دهه شصت و هفتاد وقتی مبارزه علیه رژیم منفور پهلوی در ایران اوج گرفت، چریکهای فدائی و مجاهد با الهام از مبارزات چریکهای آمریکای لاتین همچون چه گوارا، آنتونیو گرامیشی، به نتیجه "مبارزه مسلحانه، هم تاکتیک هم استراتژی" رسیدند. ولی اینک ادامه دهندگان این جریانات سیاسی مبارزه سیاسی را دنبال می کنند. از آن گذشته تجربه نشان داده است که مبارزه علیه دشمن فقط و فقط با شیوه نبرد تهاجمی به پیروزی نمی رسد. مگر مبارزه مهاتما گاندی علیه استعمار تابه دندان مسلح بریتانیا با مقاومت منفی به پیروزی نرسید! آیا مبارزه دکتر مصدق در جریان کوتاه کردن دست استعمار انگلستان از ثروت نفت ایران بطور صلح آمیز و از طریق دیپلوماسی به پیروزی نرسید...
   در اثر بزرگ شاعر ملی مان مختومقلی چنین قطعه ای وجود دارد: «البته دوشمانا سیاست یاغشی» . سیاست در عربی به معنی سیّاس، دوراندیش، مکر و حیله .. است. یعنی اینکه در شرایط مشخص می توان با دور اندیشی و مکر هم باید به نبرد دشمن رفت، این امر بدیهی است. دیگر برای خام کردن ما دوره شعارهای "تورکمنها ساده و صاف اند، آنها مهمان را بیشتر از پدر محترم می شمارند..." گذشت.
  بهمین سبب است که گفته میشود مبارزه سیاسی یک علم است که باید بخوبی آنرا فراگرفت و آنگاه به مصاف دشمن رفت.  البته و صد البته نمی خواهیم مبارزات جانفشانه شهدای قهرمانمان را کم بها نشان دهیم و یا آنرا کم ارزش توصیف کنیم، خیر... ولی ایکاش این سرمایه های گرانبها و جبران ناپذیر ملی مان، این جوانان و نیروهای آنان در راهی اصولی و تأثیرگذار صرف میشد.

عوامل خارجی تهاجم ویرانگرانه:
   این از بدیهات است که دشمن از هر فرصتی برای نابودی روحیه ملی و تصاحب سرمایه های ملی مان استفاده کرده و میکند. بعداز اشغال سرزمین تورکمنیستان جنوبی توسط قشون رضا پهلوی در سال 1304، اولین اقدام اشغالگران، تصاحب اراضی مزروعی مان بود و برای مقابله با جنبش عمومی، برنامه و سیاست آسسمیلاسیون و خودباختگی ملی را پیش گرفتند. از تغییر اسامی شهرها و روستاهایمان تا تغییر نام اشخاص و هویت ملی- فامیلی. بدنبال آن برنامه تمسخر فرهنگ ملی مان را در رأس پلان خویش قرار داده، کتابها، فیلمهایی را با رواج برتری زبان فارسی و فرو دست بودن زبان ملی را ترویج ساختند. در فیلمهایی چون "تورکمن"، "آراس خان" ناصر ملک مطیعی آنچنان با لهجه غیظ و زشتی فارسی حرف میزند که انگار تورکمنها اینگونه تکلم می کنند. در این فیلمها تورکمنها را تخم مار خور و یا آدمهایی که با عبا و دون تورکمنی به تهران آمده مورد تمسخر دختران مینی ژوپ پوش قرار میگرد، نشان دادند. رژیم ج. اسلامی نیز پس از یورش وحشیانه به سرزمین تورکمن، همان سیاست غارت و چپاول اقتصادی و مسخ فرهنگ ملی رژیم قبلی را با شدت بیشتری ادامه میدهد. با اینکه لباس زیبای ملی زنان و دختران ما بقول معروف نمایی از پوشش اسلامی است، رژیم سعی میکند با انواع فشار، ندادن شغل و یا نگذراندن از سد کنکور و غیره به خانمهای ما، مانتو چادر مشکی خویش را تحمیل میکند و یا اسامی جعفر و زینب و سمیه را بجای یاشار، سولماز و تایماز... پس تا این جا می بینیم که دشمن با هجوم نظامی، سیاستهای اقتصادی و فرهنگی خویش را در تسخیر بنیان های مادی و معنوی تورکمن را به اجرا در آورده و آنرا دنبال می کند. ولی آیا این تمامی واقعیت است؟ معمولا سکه دو رو دارد.

عوامل داخلی و زمینه ساز تهاجمات ویرانگرانه


   مسلما تا وقتی که عوامل نفوذی نباشد نقشه تهاجم خارجی با مشکل روبرو میشود. این عوامل نفوذی در هر برهه از تاریخ ملی مان از پشت به ملت مان ضربه زده اند و می زنند. اگر تا دیروز تورکمنهایی چون نایب نیازی بعنوان ژاندارم در خدمت استوارهای تریاکی رضاخانی بودند، اگر در رژیم پهلوی... و ... مأمورین ساواک بودند،  در اوائل "انقلاب" نیروهای به اصطلاح "جوانان پیشگام تورکمن" راه را برای فدائیان وارداتی به سرزمین تورکمنیستان جنوبی باز کردند- برخی از آنها حتی امروزه نیز با دیدن "مسولین" سابق شان، آب از لب و لوچه شان آویزان شده با عناوینی همچون "رفیق نگهدار، رفیق فتاپور..." آنها را مورد خطاب قرار می دهند. چه رفیقی، چه رفاقتی! اگر آنها حقیقتا رفیق ملت ما بودند و یا هستند باید به این سئوال آخوند ارزانش جواب دهند که چگونه در آن شب شوم 18 بهمن سال 58 یکی- یکی رهبران ترور شده را با تلفن از منزل ایشان به ستاد شوراها کشانیده موجب آن فاجعه گشتند. این "رفیق مسئول" آن شب پشت خط تلفن کی بود؟... (در اینجا قصدمان یکی نشان دادن پیشگام با مزدوران رژیم نیست)، نیز بودند تورکمنهایی که در شناسائی و شکار أنین ها، گورگن بهلکه ها به مزدوران رژیم خدمت کردند و نیز امروزه هستند تورکمنهایی که با موبایل خود عکس افراد و شماره ماشینهایی را که در جنبش سال گذشته صیادان شرکت کردند را برداشته آنها را  به "برادرانشان" رسانند. و این البته عجیب و غریب نیست چرا که بقول تورکمنها "سوو بار یرینده، باتغادا بار"، "سۆری آغساقسیز بولماز". اما نباید غافل بود که عوامل داخلی دشمن در لباس مختلف ظاهر می شود، گاهی عیان، و بیشتر مخفی عمل می کنند. مزدوران از شیوه های گوناگون، چون تبلیغات زهرآگین علیه فرهنگ ملی، کوچک و خوار و والا و برتر شمردن فرهنگ اربابان خویش استفاده می کنند...

و اما چگونه با این ترفندها و تهاجمات مبارزه کرد؟


   در شرایطی که امکان هرگونه مبارزه علنی و جمعی برای حداقل حفظ فرهنگ و کیستی ملی وجود ندارد، می توان مقاومت را به شیوه های دیگری چون مبارزه منفی پیش برد پیش برد، اما چطور:

- می گویئم توده ای ها و فدایی ها جوانان انقلابی ما را گول زده، آنانرا فدای سیاستهای ماجراجویانه خود ساختند.  این تفکر تا اندازه ای درست است، ولی در مقابل، آیا ما خودمان دارای تشکیلات مستقل سیاسی بودیم که آنها بخود جلب و جذب نمایئم؟ آیا جوانانمانرا به سلاح سیاسی و با ایدئولوژی تورکمنی مجهز کردیم که آنها مجذوب سیاستگران بیگانه نشوند. آیا ما توانستیم خودباوری ملی را در بین جوانانمان گسترش دهیم... این و صدها از این نوع مسائل همچنان جدیت خود را حفظ میکند و منتظر روزی هستیم که جوانان ما دیگر تنها و تنها در تشکیلات ملی – سیاسی خویش فعالیت نمایند و تا رسیدن آن روز مسئولیت سنگینی بر دوش فعالین واقعی سیاسی قرار دارد.

  می گویئم، رژیم ج.اسلامی مانع تدریس زبانهای ملی در مدارس می شود و یا از انتخاب اسامی تورکمنها به فرزندانمان جلوگیری میکند،
   می گویئم که رژیم اسامی شهرهایمان را از ترکمنی به فارسی تغییر می دهد...

   اینها کاملا درست است، ولی، ما در مقابل این تهاجم فرهنگی چگونه مقاومت کردیم و باید مقاومت کنیم.
در اوائل انقلاب اسلامی وقتی رژیم در تهران مدارس ارمنی را موقتا تعطیل کرد، بسیاری از مادران ارمنی در منازل  زبان مادری را خودشان به فرزندانشان آموختند.
   خوشبختانه اینک روز بروز بر تعداد مادران تحصیلکرده ما افزوده میشود، اگر والدین در منازل به زبان ملی صحبت کرده، کتابهای تدریس زبان تورکمنی را از تورکمنستان تهیه کرده، در آموزش زبان ملی کوشا باشند، آیا باز هم ترفندهای رژیم کارساز خواهد بود؟آیا ما در این باره به مسئولیت خطیر خویش آگاه بودیم؟ 
   اگر ما در اوائل انقلاب- همانند بندرتورکمن، اسامی شهرهایمان مثل گنبد قابوس را به نام حقیقی اش گورگن، آق غالا، آی درویش و... را با تلاش همگانی به تصویب وزارت کشور می رساندیم، دیگر برای رژیم مشکل می شد که به آسانی نامهای ناهمگونی چون سیمین شهر و نگین شهر و... به ما تحمیل نماید.
   اگر در آن ایام نام واحد جغرافیایی و سرزمین ملی مان را تحت عنوان "تورکمنستان جنوبی" و یا حداقل با عنوان "تورکمن ایلی" به تصویب می رساندیم، امروزه با حذف حتی اسم تورکمن از واحد جغرافیایی مان- به گلستان روبرو نبودیم. ولی متأسفانه برخی از "فعالین سیاسی" خارج نشین، هنوز که هنوز است بجای تبلیغ نام تورکمنیستان جنوبی با لجاجت تمام به نام تورکمنصحرا چسبیدند و ول کن معامله!! نیستند. اگر از آنها بپرسید که شمه ای در باره ریشه و تاریخچه اصطلاح "تورکمنصحرا" بگویند که این واژه از کجا آمده و شما چرا به این اسم چسبیدید، مطمئن هستیم کلامی نمی توانند بگویند. صرفا و صرفا بخاطر لجاجت با "کانون" هم شده آنها نمی خواهند از چیزیکه بدان چسبیده اند دل بکنند. بگذار همینطوری بمانند.
 حتی در سایت های اینترنتی داخلی و نشریات، بدون هیچگونه آگاهی دائما از کلمه "قوم" برای ملت تورکمن استفاده می کنند، آخر برادر عزیز چه قومی چه طایفه ای، آیا نمی دانی تورکمن هم مانند دیگر ملل ساکن ایران، ملتی است برای خود.

   اگر رژیم درانتخاب اسامی تورکمنی برای فرزندانمان مانع ایجاد می کند، آیا ما با تکیه بر سنت و فرهنگ قدیمی مان که هر نوزادی دارای دو اسم است، نمی توانیم برای نوباوه مان اسم مناسب تورکمنی انتخاب کرده خودمان وی را با آن اسم مسمی سازیم؟
   و آیا تا آنجایی که مجبور نباشیم، از مقنعه و چادر سیاه تحمیلی دوری جسته، لباس ملی مان را بر تن مان برازنده ساختیم؟
   آیا به موسیقی ملی مان اهمیت داده، در منزل و ماشین به موسیقی تورکمنی گوش می دهیم. آیا بجای کانال های تلویزیونی مبلغ مذهب شیعی، آنتن تلویزیون مان را به سمت آشغابات چرخاندیم؟ آیا در خانه تورکمن عکس مختومقلی، این سمبل وحدت ملی ما آویزان هست؟

  می گویئم زابلی ها و یا پاسدارها در سطح وسیعی به پخش مواد مخدر در تورکمنیستان جنوبی مشغول بوده بسیاری از جوانان ما را آلوده می سازند. اما ما در مقابل این توطئه های شوم آنان چه کردیم؟ آیا از آنچنان عقل و شعوری برخوردار نیستیم که در دست رد به سینه توزیع کنندگان مواد مخدر بزنیم. آیا نمی دانیم انسان معتاد برای تهیه مواد حتی از ناموس خود هم می گذرد.

   می گویئم که زابلی ها و دیگر بیگانگان مهاجر به تدریج زمینهای ملکی از تورکمنها خریده، خود دارای آب و ملک در سرزمین ما شده، تورکمنها مجبور به مهاجرت به شهرهای فارس نشین می شوند. آیا ما نمی دانیم که با این ترفند اسرایئل، اعراب فلسطینی را بیچاره و بدبخت کرده، مستأجرین دیروز به صاحب خانه های امروزی مبدل شدند. اگر به این حیله ها و ترفندها آگاه نبوده، چشم مان را بر این حقیقت ببندیم، شایسته انسان آزاد و صاحب سرزمین خویش نخواهیم بود.

  می گوئیم که فلان گروه مثلا شیعی، زابلی، ارمنی و... با موذیگری سعی می کنند در بین جوانان ما نفوذ کرده آنها را در دام تبلیغات خویش گرفتار سازند- ممکن است. از دشمن هر چه بگویید بر می آید. اما در مقابل ما چه کردیم، چه می کنیم و چه باید بکنیم؟
  آیا پیشگامان جنبش ملی ما، درباره نقش مخرب این گروههای نفوذی بیشتر از همه خودشان مطلع هستند؟ آیا روشنفکران ما درباره نقش مثلا تاجران و سوداگران ارمنی که در جنگ گوک دپه- 1881  چسان در حالیکه سربازان روس به کشتار تورکمنها مشغول بوده و از منازل آنان قالی و زیور آلات را بغارت میبردند، این تاجران ارمنی به بهای یک لیوان عرق آنها را از دست سربازان روس در میآوردند و مانند لاشخور به انتظار مرگ تورکمن دیگری می نشستند! یا در مقابل نقش گروههای مبلغین "امام زمان" ج. اسلامی که هم اینک سعی دارند تمامی مکتب خانه های سنی ها را در تورکمنیستان جنوبی تحت سیطره خود در می آورند. آیا ما توانستیم ملاهای خود را به علوم نوین مجهز سازیم؟ چرا آخوندهای ما در باره جنایات رژیم جیک شان را در نمی آورند؟ چرا نماینده تورکمن- مثلا رستگار فقط و فقط به کرسی اش چسبیده  و ...

خلاصه کلام ان که...
    پیشگامان جنبش ملی ملت ما بیش از هر چیز به نقش تخریبی این نوع فعالیتهای رژیم بیش از بیش آگاه شده، آنرا در میان مردم ترویج نمایند. با گلایه کردن کار درست نمی شود، بلکه در مقابل این نوع ویروس و میکرب دشمن باید آنتی پاتی آنرا جست، یعنی با آگاه ساختن توده های وسیع، حداقل از میدان تأثیر رسانی آن کاست.
آقمیرات گورگنلی

No comments:

Post a Comment